عزيز دلم تولدت مبارك
عزيزدلم تولدت مبارك
ادامه مطلب
تولد دو سالگی نیلیا رو بخاطر اینکه باباهادی روز تولدش نبود چند روز جلوتر و همزمان با ولادت
پیامبر(ص) گرفتیم یه جشن کوچولو و خودمونی فقط با خانواده هامون .
از صبح من و عمه نادیا کلی تدارک دیدیم , اتاقو با بادکنک و اسباب بازیهای نیلیا تزیین کردیم.
نیلیام یه لباس کفشدوزکی پوشید که مامان جون براش دوخته بود
ولی وقتی مهمونا اومدن نیلیا خانوم بنای ناسازگاری گذاشت و بد اخلاقی میکرد و به همه گیر
میداد اینجا نشین اینو نبین اینو نخور و....
خلاصه همه از دستش کلافه شده بودن که وقت شام مجبور شدم بخوابونمش تا همه با خیال
راحت حاصل دسترنجمونو میل کنن.بعد شا م که نیلیا بیدار شد یکم اخلاقش بهتر شده بود
کیکشو اوردیم باب اسفنجی که خودش با باباهادی انتخاب کرده بود(قرار بود کفشدوزک باشه
) انقد ذوق زده بود که هرچی شمع روشن میکردیم تند تند فوت میکرد و میگفت دست
بزنیییییییییین.
یه عکس درست و حسابیم نذاشت بگیریم مدام دوربینو میگرفت و عکسای هنری از در و دیوار
مینداخت خلاصه کادوهاشم که زحمت کشیده بودن براش اورده بودنو گرفت و کلی ذوق زد و
جشنش تمومم شد .با زحمتای خودمونو بقیه بازم بهم نچسبید.قرار شد خاله مهلا و خاله لیلا و
کاوان که اومدن برای دخترخاله و پسرخاله یه جشن مفصل بگیریم.