نيلي ما
اول بهمن 90 براي دوستان و آشنايان پيامك زدم:
در اولين روز زيباترين ماه زمستان خداوند زيباترين هديه اش را به ما عطا كرد.
يه فرشته كوچولوي زيبا به اسم نيليا
نيليا مثل همه بچه ها با خودش يه دنيا شادي آورد.تمام سختي ها و شب زنده داري ها 2 ماه اول بود كه باز هم با ذوق و شوق گذشت و با اومدن بهار نيليا هم يه بچه آروم و سالم و خوش اخلاق شد .مدت 6 ماه مرخصي بهترين روزاي زندگيمون بدون استرسو داشتيم مسافرت مشهد رفتيم .تهران خونه خاله رفتيم . مرخصيم كه تموم شد يه كم اوضاع سخت شد صبح ها نيليا رو مي برديم پيش مامان جونش من ميرفتم اداره با كلي كار و استرس ظهر بدو بدو خودمو ميرسوندم پيش نيليا.شب زنده داري هم كم و بيش داشتيم .
حالا بعد از 4 ماه به اوضاع عادت كرديم .نيليا 10 ماهشه 6تا دندون داره.دستشو به مبل و ميز ميگيره و راه ميره.ماما،بابا،دد،ديش ،ديز،مي مي ميگه چند روزه شكسته بسته ميگه :بده،برو،نيس.دست ميزنه،باي باي ميكنه،اته و ناز ميكنه و چندتا هنر ديگه.
علاقه شديد به موسيقي و آواز داره.
عاشق ددر رفتنه.لباساشو بشرطي ميذاره عوض كنيم كه بگيم ميريم ددر.بيشتر از اون عاشق بابا جونشه.بابا جون(باباي من)ميگه با تولد نيليا منم دوباره متولد شدم.از بازيها و دستورات نيليا كه هر جاي خونه ميكشوندش خسته نميشه.
با باباشم خيلي جوره وقتي باباش مياد خنده از لباش جدا نمي شه.باباشم تو بازي و شادي خلاقترين باباي دنياست.پدر و دختر بازي مي كنن و بقيه از تماشاشون لذت مي برن.
ديگه خونواده ي پدري هم كه نگو اولين نوه شون رو يه روز نبينن حسابي دلتنگ مي شن.
هميشه خدا رو شكر ميكنم و به نيليا ميگم تو يكي از خوشبخت ترين بچه هاي دنيايي نفسم.
از اين به بعد مفصل تر راجع بهش ميگيم با كلي عكس.