کمی تنهایی
قرار است بابا هادی برای کارش چند روز در هفته شهری دیگر باشد .مهم نیست کجا , چند وقت ,چند روز, ...
مهم این است که همه چیز سر جایش بماند و چرخ زندگی بی وقفه و منظم بچرخد ,مثل همیشه .
خانه کم و کسر نداشته باشد,مرتب و تمیز بماند ,گلدان های گل شاداب و پر آب باشند ,حتی اگر چند روز
خانه نباشیم.
برنامه منظم دیدارهایمان بهم نخورد نیلیا ی بابایی ،روز در میان عموها و عمه و باباجون و مامان جون را
ببیند,گاه که حوصله اش سر رفت پارک برود و سیراب تا تا و سر سر شود .
هر وقت که بهانه بابا هادی را گرفت با یاری اطرافیان اسباب حواس پرتی اش فراهم شود. بی تاب که شد
تلفنی با بابا حرف بزند برایش شعر بخواند و قبل از آبیزی (خداحافظی) بگوید :بابا بیا .
-شب های بی تابی و گریه های مدامش غیر قابل پیش بینی بود .امیدوارم برایش قابل تحمل تر شود.
-عهد کرده ایم صبوری پیشه کنیم
-دعا کنیم هیچ خانواده ای رنج دوری به جان نخرند .امین