نيليانيليا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

نيليا دختر نيلگون

سلام به همه مامانا و ني ني هاي اِشكِل (خوشگل)

1392/8/18 10:42
نویسنده : مامان ثريا
216 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به مامانا و ني ني ياي اِشكِل (خوشگل)

 

 

 

 

چَن وقته من و مامان ثَيا (ثريا) از شما دور بوديم آخه مامان همش ميرفت اَدايه،منم خونه باباجون

 

پيش مان جون و ماماچي (عروسكم)بودم بابا هاديم اَدايه بود اينشهر ،ماشين منم برده بود يه بار

 

بهش گفتم چِلا ماشين نيا (نيليا) رو بردي؟ بعد ديگه نبرد.نیشخند

 

چن روزم رفتيم خونه خاله نِنا و عمو حميد.اتاق پسر خاله كافانم ديدم (كاوان).خمیازهابروهر كي اومد

 

ببينه گفتم بوء،اِشكل نيست.خب راستشو گفتم .حالا وقتي اومد بخاطر خاله ننا چيزي بهش

 

نميگم.(خدا آخر وعاقبت ما رو بخير كنه)عینکبعدش رفتيم شمال-دريا. به همه ني ني ها گفتم  

 

ني نيا نيان درياي نياستمنتظرنگران

 

چن روزم دلتنگ عمه ناديا و عمو مرضا(محمدرضا)و عمو صادخ و بابا جون و مان جون بودم رفته

 

بودن مسافرت.به اين يكي بابا جون گفتم برام پرايد بخر پرسيد ميخواي چيكار گفتم: سوار بشم

 

اوشن كنم برم مَشَد پيش عمه ديديا (ناديا)لبخند

 

خلاصه ،از شهريور كه 19 ماهه شدم شروع كردم به جمله گفتنو كلمات قلمبه سلمبه از اون به

 

بعد همش ازم حرف مي كشن و سوالات جور وا جور مي پرسن. نمي دونم چلا بعضي ها ميگن

 

زبونم دو برابر خودم رشد كردهچشم

 

خب الان بلدم از 1 تا 10بشمرم،همه عكساي برج مكعبمو بلدم،چنتا شعر بلدم ،صداي حيوونا

 

و اسم ماشيناي دور و برمو هم بلدم.آخي ديگه نميدونم چي مونده ياد بگيرم؟!چشم

 

خب ني ني هاي اِشكِل شما بگين چطورين تو اين مدت چيكارا كردين؟

 

آترين جون،فاطمه جون،روشا جون،محمدمهدي(داداشي)،آرشين جون،وانيا جون،رادمان

 

(همشهري)و بقيه ني ني يا

                                                    مي بوسمتونماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مرضيه (مامان محمدمهدي)
18 آبان 92 12:37
سلام

چه عجببببببببببببببببببببببببببببب

بالاخره يه پست گذاشتين

آخه آده نبايد يه سر به داداشي خودش بزنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



ماشاالله چه زبوني باز كرده دخترمون



پسرك ما كم و بيش حرف ميزنه ولي خيلي از صحبتاش سر در نمياريم

اونوقت اين عكسو كجا انداختين خانوم خانوما

سلام عزيزم اره نيليا اين چيه اين چيه گفتناش كه تموم شد يهو شروع كرد به جمله گفتن
عكسو تو استوديوي اداره باباجونش گرفته خيلي جالب شده بقيه شونو ميذارم


خاله ندا
18 آبان 92 17:29
سلام جیگرخالهههههههههه
کجابودی عسیسمممممممم
دل منو فاطمه برات تنگ شده بود...الهی بگردم با این ژست گرفتنت...لپ مامانتو بکش محکم ازطرف من خالههه.بهش بگو ای دختر لوس کجابودییییییی
مواظب خودتومامانت باش که همش میره آدایه
بوسسسسسسسسسس


سلام عزيزم راستشو بخواي 20 روز بود كه مدام سردرد داشتم هيچ كاري انجام نمي دادم كه تشديد نشه ديگه كار با كامپيوتر كه نگو.
با هيچ درماني جواب نگرفتم تا اينكه يهو قطع شد بنظرم دعا و مخصوصا زيارت عاشورا برام معجزه كردن
مامان آترین
26 آبان 92 13:47
سلــــــام خوشبحاله نیلیا جون حسابی بهش خوش گذشته ایشالله همیشه سالم وخوشحال باشید خیلی خوشحال شدم عکسهای جدیدتون و دیدم نیلیا جون اومد تهران وما رفتیم
دينا
19 آذر 92 15:23
من كه هيچي نفهميدم.