نيليانيليا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

نيليا دختر نيلگون

عكس هاي 19ماهگي نيليا

شهريور ماه خوب و پر باري براي نيليا بود. روزايي كه بابا هادي نبود هر روز مي بردمش يه جايي.عاشق تا تا و خانه كودك بود:       يه روزم يه مهمون ويژه داشتيم خاله ندا و فاطمه جون و باباش اومدن خونمون     شبم موندن واي كه چه قدر خوش گذشت (به ياد قديمااااااا)     گرچه دو تا وروجك خيلي با هم كنار نيومدن ولي باز هم عالي بود         يه سفر 10 روزه هم رفتيم تهران و شمال با مامان جون و بابا جون و خاله منا و خاله ننا     جاي بابا هادي خالي   ...
19 آبان 1392

سلام به همه مامانا و ني ني هاي اِشكِل (خوشگل)

سلام به مامانا و ني ني ياي اِشكِل (خوشگل)         چَن وقته من و مامان ثَيا (ثريا) از شما دور بوديم آخه مامان همش ميرفت اَدايه،منم خونه باباجون   پيش مان جون و ماماچي (عروسكم)بودم بابا هاديم اَدايه بود اينشهر ،ماشين منم برده بود يه بار   بهش گفتم چِلا ماشين نيا (نيليا) رو بردي؟ بعد ديگه نبرد.   چن روزم رفتيم خونه خاله نِنا و عمو حميد.اتاق پسر خاله كافانم ديدم (كاوان). هر كي اومد   ببينه گفتم بوء،اِشكل نيست.خب راستشو گفتم .حالا وقتي اومد بخاطر خاله ننا چيزي بهش   نميگم.(خدا آخر وعاقبت ما رو بخير كنه) بعدش رفتيم شمال-دريا. به همه ني ني ها گفتم ...
18 آبان 1392

گالري عكس-3

نيليا=عشق بادكنك. بادكنك=مانينك با باباجون كه حرف ميزنه ميگه پاتيل،آكيكاك،بتني بخر(پاستيل-شكلات-بستني) بابا جون خيلي اصرار داشت كه براي نيليا ماشين شارژي بخره ولي ما منصرفش كرديم هنوز زوده بالاخره به خريد يه موتور كوچولو راضي شد بهانه گيري هاي نيليايي دوربينو كه ديد خنده ش گرفته بود تاك انگور خونه باباجون اينا عاشق انگوره خوب شد كه انگوراي درخت تموم شد و باز هم عشق منينك.(قابل توجه :اين بادكنكا از عروسيمون مونده كه نيليا هفته اي چندتاشونو به ديار باقي مي فرسته. ...
1 شهريور 1392

نيليا-18 ماهه

هجده ماهگي نيليا جون مصادف شد با اومدن خاله ليلا=نينا جون،عشق نيليا تو ديدار اول كه نيليا نينا جونو ديد گفت: حميد كووووووووو يه جشن خودموني گرفتيم براي نيليا جون و نينا جون كه يه خبر خوش داشت:   يه عضو جديد به خونوادمون اضافه شد خاله ليلا ني ني داره كه     زمستون بدنيا مياد.                      و منم بالاخره خاله شدم.هوراااااااااا     خاله ليلا و عمو حميد بهتون تبريك ميگم ايشالله يه بچه سالم و تپل مپل خدا بهتون بده. نيليام ديگه تنها نباشه. خاله ليلا يه هفته پ...
5 مرداد 1392

کمی تنهایی

قرار است بابا هادی برای کارش چند روز در هفته  شهری دیگر باشد .مهم نیست کجا , چند وقت ,چند روز, ... مهم این است که همه چیز سر جایش بماند و چرخ زندگی بی وقفه و منظم بچرخد ,مثل همیشه . خانه کم و کسر نداشته باشد,مرتب و تمیز بماند ,گلدان های گل شاداب و پر آب باشند ,حتی اگر چند روز خانه نباشیم. برنامه منظم دیدارهایمان بهم نخورد نیلیا ی بابایی ،روز در میان عموها و عمه و باباجون و مامان جون را ببیند,گاه که حوصله اش سر رفت پارک برود و سیراب تا تا و سر سر شود . هر وقت که بهانه بابا هادی را گرفت با یاری اطرافیان اسباب حواس پرتی اش فراهم شود. بی تاب که شد تلفنی با بابا حرف بزند برایش شعر بخواند و قبل از آبیزی (خداحافظی)...
20 تير 1392

فرهنگ واژه هاي نيليا-1

شيرين زبون مامان وبابا تقريبا تمامي كلمات ساده رو درست ادا مي كنه ،كلمات سخت رو هم يه آهنگي ازشون در مياره تا كم نياره .يه سري از كلمات هم كه مخصوص خودش هست رو هم اينجا نوشتم آهنگ مخصوص به خودشو هم داره كه ضبط ميكنيم تا هر وقت دلمون هواي بچگي هاشو كرد بريم سراغشون. ماآجون=مامان جون                                        مَنا و نِنا=مهلا و ليلا   باآجون=باباجون              ...
17 تير 1392

نيليا-17ماهه

نيلي مامان و بابا اين روزا سخت مشغول شيرين زبوني و شيرين كاري و كمي هم ابراز استقلال شخصيت خودشه ،كمي كج خلقي مي كنه ،گاهي الكي قهر مي كنه ولي بيشتر خوش اخلاقي و مهربونيش دل همه رو برده.يه شعر بلده كه خاله مَنا يادش داده:(تقريبا اولين شعريه كه همه بچه ها با علاقه ياد ميگيرن) -يه توپ دارم                     نيليا:گِگِليه -سرخ و سفيد و                نيليا : آبي -مي زنم زمين            &nb...
2 تير 1392